۱۳۸۹/۰۳/۲۹

خاصیت گشت ارشاد!!!!


لطفاً این مطلب را «تا به پایان آن» بخوانید.

چندی پیش در وب سایت دکتر مهدی خزعلی و در ذیل بخش یکی از تارنوشت های ایشان، کامنتی را دیدم، که جا دارد آنرا در این بخش عرضه دارم. متن زیر از من نیست، و خواهشمند است بدون اعتنا به برخی از واژه های بکار گرفته شده، به محتوا و مضمون بسیار ارزشمند آن توجه و عنایت بفرمایید.

____________________________________________________________________

قوم بنی اسرائیل بخاطر ناشکری 40 سال در سحرای سینا سرگردان بودن و ما امروز بخاطر ناشکری30 سال است که سرگردانیم امکانات مملکت خودمان را خودمان استفاده نمی کنیم.

____________________________________________________________________


حکایت آن پادشاه که « گــوزیدن» را ممنوع کرد


در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین «گوزیدن و چُسیدن» هم ممنوع اعلام شد.

پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به «بند گوزیدن» دقت نفرمودید. «همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند» چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند.

هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به «چسیدن و گوزیدن» در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.

____________________________________________________________________

دیدگاه اینجانب:

جالب است که بدانیم، ما را آنچنان درگیر مسائلی پوچ کرده اند، که از اصول غافل مانده ایم. به ساختن جوک و کنایه و کاریکاتور و طنز ما را مشغول ساخته، و خود به هر آنچه که می خواهند دست می زنند. براستی کسی از دولت می پرسد که پول نفتمان کجاست؟ به کجا می رود؟ دولت وظیفه اش چسیت؟ باید بخدمت مردم باشد یا ...؟ در زندانها چه می گذرد؟ آیا هدف از انقلاب 57 این بود؟ و ده ها یا صدها و یا شاید هزاران پرسش دیگر!

آری اذهان ما را با گشت ارشاد و مقوله حجاب و این قبیل موضوعات از اصول ریشه دار منحرف ساخته اند. امروز بانوان ایرانی(مگر شماری محدود و اندک) از خود نمی پرسند حقوق ما چیست و چگونه باید به آنها دستیافت! آنها تنها با بالا کشیدن کمی از روسری خود و پوشیدن مانتوی چسبان و چکمه و آرایش غلیظ، به دهان کجی به این رژیم مشغولند و از هدف باز مانده اند.

مردان ما نیز از خود پرسشهایی همانند را نمی پرسند و تنها به تراشیدن ریش صورت برای زایل ساختن فتوای آقای خامنه ای و مقررات وضع شده از جانب حاکمیت ـ در خصوص محاسن مردها ـ بسنده می کنند. اما کسی از خود می پرسد چرا در این عصر و زمان که براستی هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه مانده ایم؟!

عزیزان جوک و لطیفه و طنز تنها دلمان را خنک می کنند، اما ایران ویران شدۀ مان را بما باز نمی گرداند. بیاندیشیم بواقع و از پس آن گذر با بی اعتنایی ننماییم. برای ایران فردایمان تنها به جوک و طنز و کاریکاتور بسنده نکنیم، چرا که این رژیم تنها همین را می خواهد.

بپاخیزیم برای اصول و ریشه ها

نکاتی مهم و پیشگیرانه برای ایمنی بیشتر کاربران فیس بوک


اگر چنانچه از Face Book بهره برداری می کنید، توجه داشته باشید ممکن است تمامی پُست ها در دیوار(Wall) شما در معرض دید کاربران دیگر و بویژه افراد ناشناس قرار گیرد. برای جلوگیری از نمایش دیوار می بایست در بخش تنظیمات حریم خصوصی(Privacy Settings) تغییراتی بوجود آورید، تا دیوارتان برای کاربران ناشناس قابل دیدن و دستیابی نباشد. گفتنی است که بخش «تنظیمات حریم خصوصی» در حساب کاربری(Account) در بخش منوی بالای صفحه قابل رؤیت است.

شما در بخش تنظیمات حریم خصوصی می توانید تعیین کنید که پُست ها و مطالب شما برای چه کسانی نمایش داده شوند. تا آنجا که پرشمار دیده می شود که بسیاری از کاربران بی آنکه بدانند و بخواهند، اطلاعات شخصی و پست هایشان را برای همگان و حتی کاربران ناشناسی که در فهرست دوستانشان نیستند، به نمایش می گذارند.

ضمناً باید توجه داشت که در این سایت تا آنجا که می توان، از افزودن کاربران ناشناس بر فهرست دوستان گریز کرد. همانگونه که می دانید، هر یک از دوستان، دوستانی را در فهرست خویش دارد، و هرباره توسط سایت فیس بوک بطور خودکار برای آشنایی و افزودن به شما معرفی می شوند. اگر چنانچه چندان شناختی از آن کاربران ندارید، شاید بهتر باشد که از افزودن آنها خودداری کنید.

ونیز گهگاه دیده می شود، بسیاری از کاربران تنها یک فیس بوک را دارا بوده، و همه دوستان و خویشاوندان خود را به همراه هر آنچه هست و نیست، حتی برای کاربران ناشناسی که از روی بی احتیاطی و بی دقتی به فهرست خود افزوده اند، به معرض دید و نمایش می گذارند. قویاً توصیه می شود، برای کارهای خصوصی و خانوادگی در پیوند با خویشاوندان، بستگان، دوستان و آشنایانتان، ازفیس بوکی دیگر از آنچه که برای دریافت اخبار اجتماعی و سیاسی و به اشتراک گذاشتن این قبیل پست ها است، برخوردار شوید.









۱۳۸۹/۰۱/۲۶




۱۳۸۸/۱۱/۱۸

مسیرهای جایگزین راهپیمایی هواداران جنبش سبز

شورای هماهنگی 22 بهمن

در آستانه راهپیمایی 22 بهمن ماه و پس از افشای اخباری در خصوص احتمال جلوگیری حکومت از پیوستن موج عظیم مردمی به نقطه کانونی این راهپیمایی در مسیر انقلاب به میدان آزادی، شورایی تحت عنوان "شورای هماهنگی 22 بهمن" اقدام به انتشار اطلاعیه ای نموده که مسیرهای جایگزین راهپیمایی در شهر تهران را معرفی کرده است. این مسیرها در نهایت منتهی به چهار نقطه اصلی زندان اوین، صداوسیما، میدان پاستور و فرودگاه مهرآباد می شوند. متن این بیانیه بدین شرح می باشد:

ملت فهیم و دلیر ایران

به مناسبت تجمع اعتراضی روز 22 بهمن ماه و با عنایت به همه جوانب و امکانات و اخبار رسیده از تمهیدات نیروهای سرکوب گر ، نقشه ای از مسیرهای سبز حضور تهیه و تدوین گردیده است که به کمک فرد فرد شما قابل تکثیر و اطلاع رسانی خواهد بود .

مسیر اصلی جنبش سبز ، حد فاصل میدانهای انقلاب و آزادی و دور میدان آزادی میباشد .

- شهروندان محترمی که از شمال ، شرق و مرکز و جنوب شهر تهران به جمعیت خواهند پیوست ، میتوانند مستقیما به مسیر اصلی وارد شده و یا از میدان هفت تیر به عنوان نقطه شروع و تجمع اولیه بهره گیرند .

- شهروندان محترم جنوب غرب تهران ، ری و اسلام شهر از ضلع جنوبی میدان آزادی و از طریق خیابان سعیدی .

- شهروندان شمال غرب تهران از سمت صادقیه و ضلع شمالی میدان آزادی

- شهروندان غرب ، اکباتان ، فکوری و جمعیتی که از کرج به تهران خواهند پیوست ، از مسیر جاده مخصوص و یا مستقیما ورود به میدان آزادی

برای بزرگنمایی روی نما کلیک کنید

از آنجا که بیم آن میرود که رژیم تمامیت خواه ، برگذاری یک تجمع مسالمت آمیز و بدون خشونت را برنتابد و مسیرهای پیوستن جنبش سبز را مسدود نماید ، لازم شد تا مسیر ها و اهداف جایگزین نیز معرفی گردد . بدیهی است عواقب حرکت خیل مردمی به این چهار نقطه استراتژیک ، بر عهده ایشان خواهد بود :

1- زندان اوین .

2- صدا و سیمای جمهوری اسلامی .

3- مرکز تجمع ساختمانهای حکومتی در میدان پاستور .

4- فرودگاه مهرآباد .

در نهایت ضمن تاکید بر لزوم حفظ استراتژی مبارزات بدون خشونت ، به حاکمیت هشدار داده میشود که کنترل جمعیت خشمگین در نقاط دیگر شهر ، بسیار دشوار تر از تحمل حضور سبز و آزادیخواهانه آنان در مسیر سبز خواهد بود .

زنده باد ایران . زنده باد آزادی

۱۳۸۸/۱۱/۱۶

پیام بسیار مهم برای راهپیمایی 22 بهمن

رژیم کودتا قصد دارد در روز 22 بهمن از طریق مهره های نفوذی خود در قالب پذیرایی از حامیان جنبش سبز دست به مسمومیت گسترده بزند تا به اهداف زیر دست یابد:
  • شناسایی موج زیادی از مسموم شدگان در بیمارستانها.
  • کریه کردن چهره جنبش سبز در خیانت به حامیان خود.
از این رو در این روز به هیچ وجه از مواد آشامیدنی و خوراکی که در قالب دوستداران و حامیان جنبش توزیع می گردد استفاده نکنید و حتما به صورت گسترده اطلاع رسانی کنید!

فراموش نکنید همه اینترنت ندارند! آگاهی رسانی از راه های شفاهی، SMS و ...


۱۳۸۸/۱۱/۱۴

گفت و گوی‌ کلمه با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم کشور

سه شنبه, ۱۳م بهمن, ۱۳۸۸

امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد/در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است ولی الان چنین اعتقادی نداریم/ امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد/امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند/شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم/ از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم/ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل 44 چه بلایی به سر مملکت آورده اند/اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است/همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری/تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است/حرکت سبز در هیچ مرحله ای دست از روش های مسالمت آمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت/این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است.

کلمه: مهندس میرحسین موسوی در گفت و گویی تفصیلی به ۱۰ سوال کلمه در مورد، اهداف اصیل انقلاب اسلامی، اقدامات قوه قضائیه، عملکرد سوء اقتصادی، بسته شدن فضای رسانه ای کشور، برپایی راه پیمایی و تجمع و برنامه های جنبش سبز پاسخ گفته است.

به گزارش خبرنگار «کلمه»، مهندس موسوی در این گفت و گو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد.

مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید:

در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا می توانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفاده ای برای امروز خودمان ببریم؟

در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانواده های شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته می شود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقد های جدیدی قرار داده است.

بعضی از این نقد ها بیشتر به مشابه سازی گرایش دارند، بعضی از آن ها روی تفاوت ها و مشابهت ها تاکید می کنند و بعضی دنباله ریشه های نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند.به هر حال این نقد ها فوق العاده مفید اند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه می توان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند.این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگان های نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوق العاده ای دارد. در روز های منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابان ها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشه های مشروعیت بخش خود را به طور کامل در آن سال ها از دست داده بود حتی در پادگان ها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروه های شناسنامه دار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت توده های میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.

می توان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتناب ناپذیر بود؟

رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم می توان به قطع و یقین گفت که اگر پهلوی ها به میراث مشروطیت خیانت نمی کردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پید اکند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلوی ها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومت ها و تذکرات بی فایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجدد گرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلوی ها در حکومت نشان می دهد که در انقلاب مشروطیت ریشه های استبداد خود کامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشه ها در قالب های فرهنگی،‌اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده می کرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را می بوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری می دیدند.

عواملی که باعث بازتولید رژیم های استبدادی در ایران می شد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟

در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجه اند که دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجه اند که با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گسترده ای برا ی اعتراف گیری های غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند . مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمی داند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحران ها و بازی های سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خار کننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزاد منشانه قوام آمده در سال ۵۷ را می بینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده می شود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامه های وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما می بیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پرونده های قوه قضاییه حکم می رانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه می رسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.

بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشه ها ی استبداد شاهی می دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار می شود در حقیقت برای هشیاری وبرای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.

انقلاب اسلامی حاصل تلاش و از خود گذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب می برد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشته ای سیاه به آینده ای روشن عبور می دهد و باقیمانده تفاله های خود کامگی را از بین می برد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشه ها و کرامت ذاتی انسان فراهم می سازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله می نامد و مردم را قسمت قسمت می کند تا عده ای بجان عده ای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه بجای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعتراف گیری از آنها وجود دارد، به این ریشه ها توجه می کرد.

گر چه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کرده ایم و قوه قضاییه ای که فرزند فرهیخته،‌ آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها می نشاند،‌ خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.

امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمول های مندرس شده ای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پرونده هایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند انسان های شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم می کنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روز ها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.

آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان می توانید مثال بیاورید؟

نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی می توان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده می کنیم. الان به طور واضحی دیده می شود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمی رسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله می نالند. عدم پاسخ گویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوه های هزینه کردن آن، بی اعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامه ریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلوی ها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانه ها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسی ربط ندارد که معلمان چقدر حقوق می گیرند و چرا کم می گیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی می توانید بشنوید.

همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بی سابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین می گوید مسئله کهریزک بی خود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با باصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضی ها فرمان می دهند و تصمیمی می گیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییه ای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات می شود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس می توان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه می توانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخابات ها هم با انتخابات آن دوره پیدا می کند یکی دیگر از این نشانه ها است. شما شیوه رای گیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کرده ایم یا به گذشته؟

از مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شده اند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد….

مردم در مشروطیت عدالت می خواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان می دهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلت ها و یا مادر همه فضیلت های دیگر دانسته اند. من گمان نمی کنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود می کنند.

درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادی خواهانه مردم بروز و ظهور پیدا می کند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقه ای برای جلب آرا و خواسته های مردم مورد توجه قرار می گیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان می دهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.

در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بحساب می آمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به ان توجه کنیم حمایت از منافع اقشار زحمت کش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا می کند، هم ریشه های آزادی در جامعه عمیق تر می شود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر می شود.

امروز کسانی که مسئول شور بختی مردم و عقب ماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژه های بزرگ و عقب ماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّن ها و سیاست های بی سر و ته ولی عوام فریبانه سعی می کننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آورده اند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.

مخصوصا با ندانم کاری هایی که منجر به افزایش خطر تحریم ها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهی دست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشت ساز بودن تصمیمات و سیاست های اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیل های اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاع رسانی کمی صورت می گیرد.

عده ای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور می بینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟

انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری. راه حل های گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواسته ای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنا دار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی موردسوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراط کاری های اقتدارگرایان به جنبش آسیب می رسانند. اینکه شما مخالف خرافه گرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.

ولی اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت می شویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریز ریز بی خاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی برعبور از قانون اساسی را دنبال می کنند ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوء‌ظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهره های منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصت طلبانه ای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش می گذارند. کسانی که تئوریسین های شاهی را در برنامه های خود علم می کنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.

شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید می دانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیره ای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصل اند.

هفت ماه برنامه کانال های کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانه ای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کرده اند، اثراتی داشته اند. ولی این اثرات ضعیف تر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواسته های دینی و تاریخی شان دست بردارن، همچنانکه نباید همچون حربه ای برای اتهام و سرکوب واقعیت های جامعه مورد بهره برداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکت های مردمی و بصورت خود جوش و غیر آمرانه بجوشد. همانطور که در سال ۵۷ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.

آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمی بندد؟

بنده جایی گفته ام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد می توان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گام های مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمی کند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینه های گزافی برای نقض کنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.

به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بی معنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی،‌اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقه مند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظه ای از قانون اساسی بویژه فصل سوم آن مورد بی اعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیل های دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کرده اند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام می زنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کرده اند و صدا و سیما را در انحصار خواسته های خود قرار داده اند، به سستی پایه های جمهوری اسلامی کمک می کنند.

در بیانیه شماره ۱۷ اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند می توانند جریان آنرا بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن می تواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.

به عنوان سوال آخر در مورد راهپیمایی ها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید

راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند از هزاران عکس و فیلم های کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزها ی دیگر گرفته شده می توان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیری ها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال انچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد ،کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحله ای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشه ها و سلیقه ها امکان پذیر است. جا دارد بگویم، وقتی می گوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحله ای دست از روش های مسالمت آمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند.

آیا شما نماینده و سخن گویی در خارج دارید؟

در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخن گویی در خارج ندارد. یکی از زیبایی های فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را می زنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش می یابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح می کنم.

گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی می شود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟

مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس می شود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتناب ناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.

۱۳۸۸/۰۹/۲۷

اعترافات یک بسیجی در مصاحبه با شبکه چهار تلویویزیون بریتانیا

۱۳۸۸/۰۹/۲۶
شبکه چهار تلويزيون بريتانيا چهارشنبه شب مصاحبه ای را با شخصی که خود را از اعضای بسيج معرفی می کرد، پخش کرد. اين شخص که چهره او نمايش داده نمی شد، گفت که او اعتقاد داشته که آيت الله خامنه ای نايب امام زمان است و اجرای دستوراتش واجب است.
اين شخص که از بريتانيا تقاضای پناهندگی کرده، افزود فرماندهانشان از قبل از انتخابات در جلسات توجيهی به آنها گفته بودند که آيت الله خامنه ای خود نظرش بسوی محمود احمدی نژاد است و در جلسات خصوصی نيز که با ناظران صندوق های انتخابات داشتند، برای آنها دستور آمده بود تا رای افراد مسن و بی سواد و برگه های سفيد را بنام احمدی نژاد بنويسند. اين فرد همچنين گفت که به اعضای بسيج دستور داده شده بود تا معترضين را بدون توجه به زن مرد و کودک و جوان بودنشان، به شديدترين شکل بزنند و هرکس را که می توانند، بويژه افراد نوجوان و جوان را دستگير کنند. او افزود که به آنها حکم تيراندازی داده شده بود. اين شخص همچنين گفت که او و برادرش صداهای گريه و زاری جوانان و نوجوانانی را که به آنها تجاوز می شد از درون کانتينرها می شنيدند اما کاری نمی توانستند بکنند.

پارسی




انگلیسی

۱۳۸۸/۰۷/۲۴

توصیه های امنیتی برای کاربران عمومی اینترنت

با توجه به اینکه اینترنت مهمترین ابزار ارتباطی مان در حال حاضر می باشد و تنها این ابزار است که به سبب ماهیت پیچیده و چند شکلیش سیستم های جاسوسی و امنیتی نمی توانند به سادگی و بطور یک "روش برای همه" به شنود آن دست بزنند برخی راهکارها را فراهم نموده ام که به توسط آن می توان امکان شنود را به حداقل رساند. لطفا این راهکار ها و پیشنهاد ها را جدی بگیرید.

1- عدم استفاده از فیلترشکن هایی که مشکوک به نظر می رسند

از آنجایی که اغلب فیلتر شکنهای وبی بر مبنای تکنولوژی های کد بازی مانند PHPROXY که به سادگی از اینترنت قابل دانلودند شکل گرفتهاند. هر کس میتواند به سادگی و با داشتن مقداری فضا در اینترنت که (به عنوان مثال) PHP را پشتیبانی کند یک فیلتر شکن راه بیندازد. از این رو هر ابزاری که به شما اجازه رد کردن فیلتر را بدهد لزوما امن نیست چرا که رد تمامی فعالیتهایی که یک کاربر با استفاده از یک فیلتر شکن انجام داده در Log آن فیلتر شکن باقی خواهد ماند و این لاگ یا به صورت رمز نشده است و اگر هم رمز شده باشد روش Deciphering آن و کلید مورد استفادهاش معمولا به طور باز در همان نصب محلی وجود دارد. بنابراین لازم است از هویت کسی که فیلترشکن را از او میگیریم به طور نسبی آگاه باشیم. یک روش مناسب برای اینکه از فیلترشکنمان اطمینان حاصل کنیم آن است که فیلتر شکن اختصاصی را خودمان راه اندازی کنیم. اگر خودمان روی یک هاست امن فیلترشکن را نصب کنیم آن فیلترشکن بسیار امن خواهد بود. برای جلوگیری از فیلتر شدن هاست نیز میتوانیم آن را در یک شاخه پسورد دار قرار دهیم یا آنکه یک فرم خیلی ساده برای پرسیدن رمز عبور پیش از نمایش فیلتر شکن درست کنیم.

2- عدم استفاده از هر VPN ای

با وجود آنکه ویپیانها روش بسیار بهتر و کاملتری نسبت به فیلترشکنهای وبی میباشند و عموما در مواردی همچون نمایش ویدئو و اجرای جاوا اسکریپتهای صفحات وب اختلال ایجاد نمیکنند، بازهم دلیل نمیشود که هر ویپیانای را مورد استفاده قرار دهیم. به عنوان مثال اگر میبینیم که سایتهایی در اینترنتی آزادانه و برای مدت طولانی در حال فروش اکانتهای ویپیان هستند بدنیست کمی نسبت به این موضوع بدبین باشیم چون ویپیان چیزی نیست که بتوان به سادگی و آزادنه آن را به فروش رساند. اصولا ویپیانهای گمنام یا تهیه شده از افراد معتمد بهتر از ویپیانهایی است که برای مدت طولانی با درج نام شرکت و شماره حساب و شماره تلفنهای ثابت به فروش میرسند.

3- استفاده از HTTPS به جای HTTP

اگر در هر وب سایتی دیدید از HTTPS استفاده شده است یا دیدید که امکان استفاده Secure دارد حتما از آن استفاده کنید. میتوانید خودتان دستی تست کنید که آیا با اضافه کردن S باز هم سایت آیا قابل استفاده است یا خیر. این موضوع در ارسال ایمیل، استفاده از سرویسهای پیام رسانی وبی مثل تویتر و امثالهم که شما فقط بیننده نیستید و خودتان هم تعامل با سایت دارید نمود بیشتری دارد.

4- فیلترشکنهای توزیع شده

برخی فیلترشکنها بر پایه VPN توزیع شده و جز به جز (Peer-To-Peer) وجود دارند که امنیت بسیار بالایی را فراهم میکنند. این فیلترشکنها جزء بهترین راهکارهای گردش در اینترنت محسوب میشوند و از آن میان میتوان به OpenVPN و TOR اشاره نمود. متاسفانه بعضی از این پروتکلها مسدود شدهاند.

5- فیلترشکنهای شرکتی

همانند FreeGate و UltraSurf که اطمینان بالایی دارند و اینگونه ابزارها میتوانند به صورت مطمئن به کار رفته باشند. اگر از این گونه ابزارها مطمئن نباشید میتوانید با بررسی آن در سایتهایی مانند ویکی پدیا و دانلود دات کام میزان اعتبار و شهرت جهانی آن را بسنجید. از آنجایی که سورس کد بسیاری از فیلترشکنهای نرمافزاری در وب وجود دارند و بر مبنای تکنولوژی HTTP Tunneling کار میکنند بهتر است آنهایی را که نمیتوانید به سازنده شان اعتماد کنید را مورد استفاده قرار ندهید.

6- عدم استفاده از مسنجرهایی که ارتباطات را بدون رمز ارسال میکنند.

اثبات شده که مسنجرهای مایکروسافت (مانند MSN وLive ) به گونهای تبادل اطلاعات میکنند که با Deep Packet Inspection قابل شنود هستند. استفاده از این ابزارها را کلا کنار بگذارید و به مسنجرهای امن اعتماد کنید. ضمنا با استفاده از ابزارهایی مثل سیمپلایت برای یاهو مسنجر میتوانید یاهو مسنجر خود را در مقابل جاسوسی امنتر کنید.

7- ایمیل های رمز شده

با وجود اینکه اکنون ایمیلهایی مانند ایاوال و جیمیل امنیت خوبی را در ارسال و دریافت (به خصوص با HTTPS ) نشان میدهند میتوانید از ایمیلهای رایگانی همچون هوش میل (Hushmail) که ایمیل رایگان با رمزنگاری با کلیدهای تولید شده توسط کاربر را ارائه میدهند استفاده کنید. این سرویسها بسیار ایمن هستند.

با استفاده از سایت زیر نیز میتوانید از یک پسورد که شما و شخص مقابل هر دو آن را میدانید متن ایمیلها یا پیامهای خود را به صورت رمزی در بیاورید و سپس آن را ارسال نمایید. http://www.xiphext.com

8- عدم استفاده از نام خود و استفاده از صرفا یک نام مستعار

نه تنها از نام خود استفاده نکنید بلکه از تنها یک نام مستعار هم استفاده نکنید. حتی از نامهای مستعار خیلی منحصر به فرد هم استفاده نکنید. سعی کنید از شمارههای ردگم کن برای انتهای نام مستعار خود استفاده کنید.

9- Computer Name خود را به هیچ وجه هم اسم خود یا نامی مرتبط با خود انتخاب نکنید.

از آنجایی که در HTTP Headers هر وب سایتی به صراحت نام کامپیوتر شما میافتد (دقیق تر توضیح نمیدهم که حوصله بر نشود) به هیچ وجه نام کامپیوتر خود را همنام خود یا حتی نامهای مستعارتان برنگزینید. نامهای عمومی مثل HOME میتوانند بسیار خوب باشند.

10- توصیه مهم آخر: نرم افزارهایی را که قرار است با آنها فایلهایی را ایجاد و ویرایش کنید به هیچ وجه با نام خودتان رجیستر نکنید.

فایلهایی را که با برخی نرم افزارها مانند ورد (فایل های متنی) و فوتوشاپ (تصاویر) و امثالهم درست میکنید ممکن است برای قراردادن بر روی وب استفاده شوند. این فایلها با خود اطلاعات سازنده یا نویسنده فایل (Author) را نگهداری میکنند و بعد از چندین بار دست به دست شدن هم باز نام نویسنده اصلی فایل بر روی آنها باقی میماند. بنابراین به هیچ وجه با نام خودتان موقع نصب برنامهها نام اصلی خودتان را برای رجیستر کردن استفاده نکنید.

در انتهای این مطلب خواهش میکنم این مقاله را با دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید و از آنها بخواهید این توصیه ها را جدی بگیرند.

۱۳۸۸/۰۷/۰۹

نکاتی مهم در مورد دربی پایتخت

گروه انقلاب سبز

بسیاری از هواداران جنبش سبز، دربی سنتی پایتخت را به عنوان فرصتی برای حضور و تحرک جنبش تلقی کرده اند و قصد دارند از این فرصت استفاده کنند. از آغاز لیگ فوتبال تا به امروز با توجه به تقارن با ماه رمضان و نیز با در نظر گرفتن علایق و تمایلات جنبش در خصوص تجمعات خیابانی و دانشجویی، تا کنون اقدامات بزرگ و قابل توجهی در استادیوم ها صورت نگرفته است و این عرصه مهم اجتماعی هنوز به تسخیر سبزها در نیامده است. اما با توجه به اشتیاق سبزها برای حضور در استادیوم، با استفاده از نظرات و پیشنهادات تعدادی از دوستان اهل ورزش، چند نکته اساسی را به اطلاع شما میرسانیم تا حضور هواداران در استادیوم، دیمی و بدون برنامه نباشد. به هر حال، هر دستاوردی در اثر کوشش، پیگیری و آزمون و خطا به دست می آید و شاید این مسابقه، به سرآغازی با شکوه برای سبز کردن محیط های ورزشی تبدیل شود.

1. اولین نکته ای که در مورد حضور در استادیوم باید مورد توجه قرار گیرد این است که بنا به دلایل فنی و سیاسی، احتمال بروز خشونت و حمله وحشیانه به جمعیت در درون استادیوم به هیچ وجه وجود ندارد و از این نظر جای هیچ نگرانی نیست.در این شرایط سرکوبگران برای ساکت کردن جمعیت، به صورت دسته جمعی به یکی از تماشاچیان که شعارهای خیلی تندی سر میدهد، یا رفتار زننده ای دارد، حمله میکنند و با کتک زدن و دستگیری او، تمام جمعیت اطراف وی را مرعوب میکنند. برای پیشگیری از این کار باید همزمان دو نکته را مد نظر داشت: اول این که گستاخی و توهین و تخریب هرگز جزء شعارهای جنبش سبز نبوده و کسانی که در این زمینه افراط میکنند، باید توسط خود سبزها به سکوت و خویشتنداری دعوت شوند. دوم و مهمتر این که به محض برخورد فیزیکی با یک تماشاچی، باید تمام جمعیت اطراف او، چنان هو بکشند که ماموران مرعوب شده و عقب بنشینند و اعتماد به نفس به تماشاگران باز گردد. آنها بسیار ترسو هستند و تا وقتی که ما با هم باشیم و از همدیگر حمایت کنیم، احتمال دستگیری صفر است.

2. هرگونه خبر تلویزیونی مبنی بر تکمیل شدن ظرفیت استادیوم به معنی این است که میتوان در اطراف استادیوم جمعیت بزرگی را برای تجمع سازماندهی کرد. بنا براین اگر چنین مطلبی از صدا و سیمای کودتا اعلام شد، باید فورا به سمت استادیوم آزادی حرکت کرد. هر چند توصیه همیشگی ما به سبزها این است که تلویزیون کودتا را همیشه و در همه حال تحریم کنند.

3. یکی از ترفندهای دولت کودتا این بوده و هست که با ایجاد تفرقه و رقابتهای بی معنا و کودکانه، مردم را از یکدیگر جدا کرده و به راحتی بر آنها مسلط شود. بعید نیست که مزدوران دولت به دو رنگ قرمز و آبی درآمده و بر ضد تیم مقابل شعارهای تحریک آمیز سر بدهند، تا به این طریق، جو ورزشگاه را در دست گیرند. امروز قرمز و آبی، اسیر دولت غاصب و متجاوز هستند و این بار بازی استقلال و پرسپولیس، میتواند به نمایش وحدت ملی تبدیل شود. اگر به هر دلیلی بیان شعارهای سیاسی ممکن نشد، دست کم میتوان از شعار دادن بر ضد تیم حریف خودداری کرد و هر دو تیم را تشویق نمود. این میتواند شروع خوبی برای سبز کردن استادیوم باشد؛ مسلما بدون لیدر و هماهنگی نمیتوان از ابتدا شعارهای اعتراضی سر داد، پس اول باید جو استادیوم را تحت کنترل گرفت و بعد شعارهای جمعیت را به شعارهای سبز تبدیل کرد. بهترین اقدام برای در دست گرفتن کنترل استادیوم، خودداری از شعار دادن بر ضد تیم حریف است.

4. کودتا چیان، از طریق لیدرهای مزدور و جمعی از عوامل سازماندهی شده، اقدام به شعار دادن میکنند، اما سبزها لیدر ندارند. بنا براین ایجاد هماهنگی در شعار قدری دشوار میشود. پیشنهاد ما این است که زمانهایی خاص در بازی برای شعار دادن انتخاب شود: به عنوان مثال دقایق 20، 30 و 40 در نیمه اول و به همین نحو در نیمه دوم. میتوان با شعار «یا حسین» شروع کرد و وقتی نفس جمعیت گرم شد، آن را به شعار «یا حسین، میرحسین» تبدیل کرد. همچنین اگر بازی گلی در بر داشت، بعد از خوابیدن هیاهوی گل و ساکت شدن استادیوم، شعار دادن را شروع کرد؛ درست زمانی که بازی مجددا از مرکز زمین شروع میشود.

5. بانوان حق حضور در استادیوم را ندارند، بنا براین نیمی از جمعیت سبزها، دور از استادیوم و در شهر هستند در حالی که تمام سرکوبگران باید در استادیوم متمرکز شوند. این بهترین فرصت برای تظاهرات پراکنده در شهر است. مطمئنا صدا و سیما، میکروفن ها را قطع میکند و با حقه های سینمایی کاری میکند که حضور سبزها و شعارهایشان از تلویزیون قابل مشاهده نباشد. بنا براین، این بار میتوان از تماشای بازی از تلویزیون صرف نظر کرد و درست همزمان با آغاز بازی، از خانه بیرون رفت و به گشت و گذار در شهر پرداخت (!) مکانها و میدانهایی که قبلا برای تجمعات جنبش سبز، معرفی شده بودند، بهترین مکانها هستند و ما از تکرار نام آن خودداری میکنیم، تا سرکوبگران بیشتر سرگردان شوند. این انتظار وجود دارد که باز هم خانمها، خود ابتکار عمل را در دست بگیرند و تظاهرات پراکنده در سطح شهر برپا کنند و با تهیه فیلم و عکس، بار دیگر ناتوانی دولت کودتا را به رخ بکشند.

6. یاران سبز! بازی ما با دولت کودتا، سه ماه است که آغاز شده و تا فرسایش کامل کودتاچیان ادامه خواهد داشت. پس این دربی، بازی سرنوشت نیست. امید و انتظار همه مردم این است که روز جمعه به برگ زرین دیگری در تاریخ مبارزات مدنی ملت ایران تبدیل شود، اما اگر به هر دلیل، امکان سبز کردن استادیوم فراهم نشد، به معنی شکست نیست.
«و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد»

پس میتوان برد هر یک از دو تیم را به پیروزی سبز ملت ستمدیده ایران تبدیل کرد. در مسیر بازگشت و بعد از پایان مسابقه، میتوان کاروانهایی شاد و متحد از قرمز و آبی تشکیل داد و تمام تلاش کودتاچیان برای تفرقه افکنی را ناکام گذاشت. لازم نیست حتما با خود پرچم سبز حمل کنیم؛ همین که قرمز و آبی دست در دست هم از استادیوم خارج شوند و شعار همدلی سر دهند و نام و یاد شهیدانی همچون سهراب و ندا را زنده نگه دارند، از هر پرچم سبزی با شکوه تر است. رنگ سبز، فقط نماد وحدت عمل و همدلی ماست، اما اتحاد قرمز و آبی، عین وحدت و همدلی ما خواهد بود و امروز،
چه قرمز، چه آبی، ما همه یک نداییم!

همین که باهم باشیم و با هم مهربان باشیم و یکدیگر را دوست بداریم، و پیروزی دیگران را پیروزی خود بدانیم، بزرگترین آرزوی کودتاچیان را نقش بر آب خواهیم کرد. پس همه چیز در استادیوم تمام نمیشود؛ بعد از پایان بازی میتوان به جمعیت حاضر در شهر ملحق شد و عصر جمعه را با غروب دلهای سیاه کودتاچیان و آدمکشان پیوند زد.

بادا که اسیر نمادها نشویم و سبز زندگی کنیم!